| امروز جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ |
سرخط خبرها:

یادداشتی از مصطفی دلشادتهرانی؛


رفتارشناسی پیامبر(ص) راه اساسی برای پی گرفتن زندگی متعالی است

رفتارشناسی پیامبر(ص) به عنوان نمونه ای که همۀ کمالات انسانی در او به تمام معنا جلوه یافته، موضوعی اساسی برای پی گرفتن زندگی متعالی است.

به گزارش خبرنگار پایگاه خبری ـ تحلیلی طلیعه، دکتر مصطفی دلشاد تهرانی، استاد دانشگاه و نهج البلاغه پژوه در یادداشتی به بررسی سیره نبوی پرداخته است:

پیامبر(ص)؛ میزان عمل ایمانى

از مجموع آیات و روایات می توان دریافت که آن‌چه مقبول و مطلوب است، «عمل ایمانى» است و «عمل ایمانى» نیازمند میزان‌هاى عملى است، ملاک عملى مى‌خواهد. «سیره» به معنای «اصولِ کلیِ عملیِ ثابتِ حاکم» ارائه این ملاک‌هاست و پیروى از آن، عمل مبتنى بر میزان است و چه نیکو گفته است «سُفیان بن عُیَیْنَه» (عالم و پارسای برجسته و توثیق شده، درگذشته به سال ۱۹۸): «إِنَّ رَسُولَ اللهِ(ص) هُوَ الْمِیزَانُ الاْکْبَرُ؛ وَ عَلَیْهِ تُعْرَضُ الاْشْیَاءُ عَلَى خُلُقِهِ وَ سِیرَتِهِ وَهَدْیِهِ، فَمَا وَافَقَهَا فَهُوَ الْحَقُّ وَ مَا خَالَفَهَا فَهُوَ الْبَاطِلُ.» 

به درستى که رسول خدا (ص) میزان اکبر است و همه چیز را باید با خُلق و سیره و روش و راه و رسم او سنجید و بدان عرضه نمود، که اگر با آن موافق بود، حق است و چنان‌چه با آن مخالف بود، باطل است.

اتّخاذ موضع عملى بر اساس جهت‌گیرى صحیح و مبتنى بر شریعت نبوى، جز با شناخت سیره میسّر نیست. اگر انسان فاقد معیارهاى عملى و روشن باشد، توانایى عملکرد صحیح را نخواهد داشت، و نمى‌تواند موضع درست اتّخاذ کند؛ و به سخن ملّاى روم میان «خر» و «صاحب خر» تفاوت نمى‌گذارد:

 آن یکى در خانه‌اى در مى‌گریخت

زرد رو و لب کبود و رنگ ریخت

صاحب خانه بگفتش خیر هست        

که همى لرزد تو را چون پیر دست

واقعه چونست، چون بگریختى

رنگ رخساره چنین چون ریختى

گفت بهر سخره شاه حَرون        

خر همى گیرند امروز از برون

گفت مى‌گیرند، کو خر جان عم

چون نه‌اى خر، رو تو را زین چیست غم

گفت بس جدّند و گرم اندر گرفت

گر خرم گیرند هم نبود شگفت

بهر خرگیرى برآوردند دست        

جدّ جدّ، تمییز هم برخاست

چون‌که بى‌تمییزیان‌مان سرورند

صاحب خر را به جاى خر برند 

انسان فاقد «سیره»، در عمل مصداق همین تمثیل است، زیرا که فاقد «تمییز» است. انسان صاحب «سیره» در همه امور داراى «تمییز» و «معیار» است؛ معیارهایى که راهگشاى زندگى عملى و حرکت کمالى است. از این‌رو باید به بهترین و محکم‌ترین ملاک‌ها دست یافت؛ و آن جز در الگویى تامّ و کامل یافت نمى‌شود، چنان‌که امیرمؤمنان على (ع) فرموده است: «وَ اقْتَدُوا بِهَدْیِ نَبِیِّکُمْ فَإِنَّهُ أَفْضَلُ الْهَدْیِ، وَ اسْتَنُّوا بِسُنَّتِهِ فَإِنَّهَا أَهْدَى السُّنَنِ.»(نهج البلاغه، خطبۀ ۱۱۰)

به راه و رسم (سیره) پیامبرتان اقتدا کنید که بهترین راه و رسم‌هاست؛ و رفتارتان را با روش پیامبر تطبیق دهید که هدایت کننده‌ترین روش‌هاست.

«أَرْسَلَهُ دَاعِیًا إِلَى الْحَقِّ وَ شَاهِدًا عَلَى الْخَلْقِ.»(همان، خطبۀ ۱۱۶) خداوند پیامبر را فرستاد تا به سوى حق دعوت نماید و گواه اعمال خلق باشد. «سِیرَتُهُ الْقَصْدُ وَ سُنَّتُهُ الرُّشْدُ وَ کَلاَمُهُ الْفَصْلُ وَ حُکْمُهُ الْعَدْلُ.»(همان ، خطبۀ ۹۴) سیره و راه و رسم او معتدل و روش او صحیح و متین و سخنانش روشنگر حق از باطل و حکمش عادلانه است.

نحوه رویکرد به سیره و سبک زندگی نبوی

سبک زندگی رسول خدا(ص) چنان اهمیت دارد که خداوند به پیروی از آن راه نموده و سفارش و تأکید کرده است: «لَقَد کَانَ لَکُم فِی رَسُولِ اللهِ أُسوَهٌ حَسَنَهٌ» (احزاب/ ۲۱) هرآینه شما را در [راه و رسم و سبک زندگی] رسول خدا نمونه و سرمشقی نیکو و پسندیده است.

مسلمانان از ابتدای اسلام به راه و رسم و سبک زندگی پیامبر توجّه داشتند و جمعی از آنان تلاش می کردند تا آن را پی بگیرند. به تدریج رویکرد شکل گرایانه به راه و رسم و سبک زندگی پیامبر چیره شد و رویکرد به قواعد و اصول آن مغفول ماند،  چنان که در آموزه ای از امام علی(ع) می توان این رویکرد را دریافت. شریف رضی آورده است که شخصی نزد امیرمؤمنان آمد و از وی دربارۀ این سخن رسول خدا(ص) پرسید که فرمود: «پیری را با خضاب بپوشانید و خود را به یهود همانند نسازید». حضرت گفت: «جز این نیست که آن بزرگوار که درود خدا بر او و خاندانش باد، در هنگامی این سخن را فرمود که دین [دارای کسان] اندک بود؛ لیکن اکنون که دامنۀ آن گسترش یافته، و پایه های آن استوار گردیده، پس هرکس هرگونه خواست رفتار کند آزاد است».(نهج البلاغه، حکمت ۱۷)

سخن امام ناظر بر این است که این آموزه ها اموری شکلی است که تابع اوضاع و احوال اجتماعی و فرهنگی است و آموزه ای برای همه زمان ها نیست، و آن چه مهم است دریافت روح آموزه ها و قواعد و اصول حاکم بر آن ها است. این چیزی است که باید از رفتارشناسی پیامبر آموخت و در زندگی جاری ساخت.

بی توجهی به روح رفتار نبوی و اصول و قواعد حاکم بر زندگی وی

چون نگارش رفتارشناسی پیامبر سامان پیدا کرد، رویکرد شکل گرایانه در آن جریان یافت، و توجّه به روح آن رفتارها و راه یافتن به قواعد و اصول زندگی از مجرای رفتارها یعنی سبک شناسی زندگی آن حضرت رنگ باخت و آن چه می‌توانست در جهت جهانی پرصفا، بر پی مصطفی یاری رسان آدمیان باشد، چنان که باید معنا نیافت.

«سبک» در لغت به معنای گداختن زر و سیم یا مانند آن، و در قالب ریختن آن ها است، و «سبیکه» پاره زر یا سیم گداخته شده و قالب ریزی شده است.  در دورۀ جدید آن را به معنای مجازی برای طرزی خاص از نظم و نثر استعمال کرده اند،  ولی مفهوم سبک قابل تعمیم است، یعنی می توان این مفهوم را برای حوزه های مختلف هنر و علوم گوناگون و نیز برای زندگی به کار برد.

با توجه به معنای اصلی واژۀ «سبک» می توان آن را پیروی از راه و رسمی معین و مشخص، تابع چارچوب های خاص و استوار دانست و همان طور که «سبیکه» پاره فلز گداخته شده و قالب ریزی شده است، «سبک» در هر حوزه ای که در نظر گرفته شود، دارای ویژگیِ اندازه یافتگی، استواری و تشخص است.

در اصطلاحات اسلامی نزدیک ترین واژه ای که می تواند این مفهوم را به خوبی بیان کند، واژۀ «سیره» است.

واژۀ «سیره» اسم مصدر از «سیر» است. « سین و یاء و راء » مادّه ای است که بر گذشتن، روان شدن، و حرکت کردن دلالت می کند؛  و نیز به معنای رفتن و حرکت کردن در زمین است. «سیره» به معنای حالت خاص حرکت انسان، و نوع رفتارو راه و رسم، و سلوک است. بنابر این می توان «سیره» را نوع رفتار و طریقۀ زندگی معنا کرد و از آن به سبک رفتار و سبک زندگی تعبیر نمود؛ و آن چه در رفتارشناسی پیامبر مهم است دریافت سیره و سبک زندگی آن حضرت و قواعد و اصولِ کلیِ عملیِ ثابتِ حاکم بر حوزه های مختلف زندگی است.

قرآن کریم گذشته از آن که پیامبر را نمونه و سرمشقی نیکو برای زندگی و زیست متعالی معرفی کرده، تصویری دقیق از آن حضرت ارائه کرده است که بر اساس آن میتوان رفتارشناسی پیامبر را پاک از پیرایه هایی که دوستان گزافه گو و دشمنان کینه جو ساخته اند دریافت و روح حاکم بر رفتار وی و قواعد و اصول زندگی اش را راهنمای خویش ساخت.

جستجوی گزارشهای رفتار پیامبر اکرم(ص)

گزارشهای رفتار پیامبر در منابع تفسیری، حدیثی و تاریخی قابل جستجو است، و البته با توجّه به دخل و تصرف ها و جعلیات بسیار در آن لازم است با عرضه آن ها بر قرآن کریم و با دقّت های عقلی و ضوابط نقد گزارش ها، بدانچه قابل پذیرش است استناد کرد.

عالمان مسلمان در چند رشته با نگاه تاریخی رفتار پیامبر را بیش تر گزارش کرده اند که این گزارش ها پس از پالایش می تواند راهی برای رفتارشناسی پیامبر و نیز شناخت سیره و سبک زندگی آن حضرت و قواعد و اصول آن باشد.

مهم ترین رشته های تاریخی عبارت است از: سیره و مغازی، شمائل، اخلاق و خصائص، دلائل نبوّت و جامع نگاری.

 ۱. سیره و مغازی

 نخستین رشته ای که اندیشمندان مسلمان در آن به شرح حال و جنگ های پیامبر پرداختند، سیره (به معنای اصطلاحی آن یعنی تاریخ پیامبر) و مغازی(به معنای جنگ های عصر پیامبر) است.

مطالب سیره و مغازی در دو گروه کتاب متمرکز شده است؛ تألیفات تاریخی، همچون: سیره ابن اسحاق(درگذشته به سال ۱۵۱ هجری)؛ سیره النبی، تألیف ابن هشام (درگذشته به سال ۲۱۳ هجری)؛ المغازی، تألیف واقدی (در گذشته به سال ۲۰۷ هجری)؛ و تألیفات حدیثی – فقهی همچون: المصنّف، تألیف عبدالرزّاق صنعانی (درگذشته به سال ۲۱۱ هجری)؛ المصنّف فی الاحادیث و الآثار، تألیف ابن أبی شیبه (درگذشته به سال ۲۳۵ هجری)؛ صحیح البخاری (درگذشته به سال ۲۵۶ هجری) ضمن «کتاب بدء الخلق» و نیز در «کتاب الجهاد».

۲. شمائل

 رشتۀ دیگری که در آن به توصیف رفتار پیامبر پرداخته شد، شمائل نگاری است که در آن ویژگی های ظاهری و رفتار جزئی آن حضرت به نگارش درآمد. از جمله آثار مهم در این رشته است: الشمائل النبویّه، تألیف تِرمَذی (در گذشته به سال ۲۷۹ هجری)؛ و شمائل الرسول، تألیف ابن کثیر دمشقی (در گذشته به سال ۷۷۴ هجری).

۳. اخلاق و خصائص

 رشتۀ دیگری که اندیشمندان مسلمان بدان اهتمام کردند تا ویژگی ها و رفتار پیامبر را گردآوری و تدوین کنند، اخلاق و خصائص است. در تألیفات این رشته، آن چه به تحریر آمد، ویژگی های ظاهری، برخی خصوصیات اخلاقی و رفتار پیامبر بود. از جمله تألیفاتی که در این رشته به قلم کشیده شد، آثار زیر است:

اخلاق النبی و آدابه، تألیف ابن حیّان اصفهانی(درگذشته به سال ۳۶۹ هجری)؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، تألیف قاضی عیاض (درگذشته به سال ۵۴۴ هجری)؛ کفایه الطالب اللبیب فی خصائص الحبیب یا الخصائص الکبری، تألیف جلال الدین سیوطی(درگذشته به سال ۹۱۱ هجری).

۴. دلائل نبوت

برخی از محدّثان و مورّخان مسلمان با نگاهی تاریخی رشتۀ دیگری را سامان دادند به نام دلائل نبوّت که در آن با نظر به نبوّت پیامبر اکرم مباحثی را در فضائل آن حضرت، دلائل نبوّت وی، تاریخ زندگی، برخی اخلاق و صفات آن حضرت، معجزات و اخبار وی از آینده را گرد آوردند. از این جمله است: دلائل النبوّه، از ابونُعَیم اصفهانی (درگذشته به سال ۴۳۰ هجری)؛ دلائل النبوّه و معرفه أحوال صاحب الشریعه، از ابوبکر بیهقی (درگذشته به سال ۴۵۸ هجری).

۵. جامع نگاری

 رشتۀ دیگری که اندیشمندان مسلمان در آن به زندگی و تاریخ پیامبر پرداختند، جامع نگاری است. جامع نگاران تلاش کردند به همۀ احوال و تاریخ و رویدادهای عصر بعثت توجّه کنند و در قالب های مرسوم تاریخ نگاری نقلی آن ها را تنظیم کنند. از جمله تألیفاتی که بدین شکل سامان یافته، آثار زیر است:

زاد المعاد فی هَدی خیر العباد، از ابن قیّم جوزیه (درگذشته به سال ۷۵۱ هجری)؛ امتاع الاسماع بما للرسول من الابناء و الاموال و الحفده و المتاع، از تقی الدین مَقریزی (درگذشته به سال ۸۴۵ هجری)؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، از صالحی شامی (درگذشته به سال ۹۴۲ هجری).

زندگی پیامبر اکرم(ص) و راه و رسم او در عرصه های گوناگون سرشار از لطافت ها و زیبایی های رفتاری است. آن حضرت به تمام معنا رحمتی برای همگان بود؛ و تعاملش با دیگران حتی بدخواهان، زشت گویان، منکران و دشمنان، سراسر رحمت و محبت و بخشش و گذشت بود، و هرگز بدی را با بدی پاسخ نگفت و نسبت به هیچ کس خشونت نورزید، بلکه بدی ها را با خوبی می زدود و دل های سخت را با لطافت رفتاری خویش نرم می نمود.

با کمال تأسف به آن همه لطافت و زیبایی و رحمتِ رفتاری، کمتر توجه شده است و آن چه از رفتار پیام آور رحمت، شایسته بود در لباس پیروی درآید، چونان نادره ای در میان پیروان آن حضرت می نماید. رفتارشناسی پیامبر به عنوان نمونه ای که همۀ کمالات انسانی در او به تمام معنا جلوه یافته، موضوعی اساسی برای پی گرفتن زندگی متعالی است.

مپندار سعدی که راه صفا              

توان رفت جز بر پی مصطفی

مرزبانیِ درست در دین و دینداری

گروهى از سر جمود و خشک مغزى و تحجّر، در همه جزئیات طالب تکلیف معین و مشخّصند؛ بدون در نظر گرفتن اصول کلّى و حاکم که بالطبع با توجّه به آن‌ها و رعایت و حفظ اصول کلّى، امور جزئى جایگاه خود را مى‌یابد. البته اسلام در بسیارى موارد افراد را آزاد گذاشته است و این خود بهترین زمینه رشد، با توجّه به جهت‌گیرى‌ها و گرایش‌ها و اصول کلّى است.

استاد شهید، مرتضى مطهرى در این باره چنین مى‌گوید: «بعضى‌ها جمود به خرج مى‌دهند، خیال مى‌کنند که چون دین اسلام، دینى جامع است، پس باید در جزئیات هم تکلیفى معیّن روشن کرده باشد. نه، این طور نیست. حسابى دیگر در اسلام هست. اتفاقآ جامعیت اسلام ایجاب مى‌کند که اساسآ در بسیارى از امور دستور نداشته باشد، نه این‌که هیچ دستور نداشته باشد، بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند، و به اصطلاح تکلیفى در آن امور نداشته باشند.»(اسلام و مقتضیات زمان، ص ۱۶۴)

حفظ حدود و دیندارى به معناى جمود و خشک مغزى در دین نیست آن‌گونه که خوارج کج مى‌فهمیدند و رفتار مى‌کردند. از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: «الدِّینُ وَاسِعٌ وَلکِنَّ الْخَوَارِجَ ضَیَّقُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ مِنْ جَهْلِهِمْ.»(الکافی، کلینی، ج ۱، ص ۴۰۵)

دین وسیع و باز است ولیکن خوارج به سبب جهالت و نادانى‌شان [امور را] بر خود سخت و تنگ مى‌گرفتند. آموزش  درست مرزبانى از مهم‌ترین امور دیندارى است. در این باره از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «إِنَّ اللهَ یُحِبُّ أَنْ یُؤْخَذَ بِرُخَصِهِ کَمَا یُحِبُّ أَنْ یُؤْخَذَ بِعَزَائِمِهِ، إِنَّ اللهَ بَعَثَنِی بِالْحَنِیفِیَّهِ السَّمْحَهِ دِینِ إِبْرَاهِیمَ.» (کنزالعمّال، متّقی هندی، ج ۳، ص ۶۶۹) خداوند دوست دارد در امورى که مردم را آزاد گذاشته است، آنان آزاد باشند، همان‌طور که دوست دارد امورى که مشخّص و تعیین کرده است، رعایت گردد  [ و زیر پا گذاشته نشود ] ، همانا خداوند مرا به دین حنیف و آسان ابراهیم برانگیخته است.

آن‌گاه این آیه را خواند: «وَ مَا جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَجٍ»(حج/ ۷۸ ) و بر شما در کار دین هیچ تنگى و دشوارى ننهاده است.

شیخ مفید به اسناد خود از على (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: «إِنَّ اللهَ تَعَالَى حَدَّ لَکُمْ حُدُودًا فَلاَ تَعْتَدُوهَا، وَ فَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ فَلاَ تُضَیِّعُوهَا، وَسَنَّ لَکُمْ سُنَنًا فَاتَّبِعُوهَا، وَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ حُرُمَاتٍ فَلاَ تُهَتِّکُوهَا، وَ عَفَا لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ رَحْمَهً مِنْهُ [لَکُمْ] مِنْ غَیْرِ نِسْیَانٍ فَلاَ تَتَکَلَّفُوهَا.»(الامالی، مفید، ص ۱۵۹)

خداى متعال حدودى را بر شما معیّن کرده است، از آن‌ها فراتر نروید، و تکالیفى بر شما واجب کرده است، آن‌ها را ضایع نکنید؛ و قوانینى قرار داده است، آن‌ها را پیروى کنید؛ و امورى را حرام کرده است، آن‌ها را ندرید؛ و از سر رحمت به شما و نه فراموشکارى، امورى را به خودتان واگذاشته است، پس خود را درباره آن‌ها به زحمت نیندازید.

امیرمؤمنان (ع) نیز در این باره فرموده است: «إِنَّ اللهَ افْتَرَضَ عَلَیْکُمْ فَرَائِضَ، فَلاَ تُضَیِّعُوهَا، وَ حَدَّ لَکُمْ حُدُودًا، فَلاَ تَعْتَدُوهَا؛ وَ نَهَاکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ، فَلاَ تَنْتَهِکُوهَا؛ وَ سَکَتَ لَکُمْ عَنْ أَشْیَاءَ وَ لَمْ یَدَعْهَا نِسْیَانًا، فَلاَ تَتَکَلَّفُوهَا.»(نهج البلاغه، حکمت ۱۰۵)

خداوند تکالیفى بر شما واجب کرده است، آن‌ها را ضایع نکنید؛ و حد و مرزهایى براى شما تعیین کرده است، از آن‌ها تجاوز نکنید؛ و از چیزهایى شما را نهى کرده است، حرمت آن‌ها را نگاه دارید؛ و درباره امورى سکوت فرموده است، نه از سر فراموشکارى، پس خود را درباره آن‌ها به زحمت نیفکنید.

خداوند امورى را مسکوت نهاده است، نه از این‌رو که فراموش کرده باشد و یا چشم‌پوشى صورت گرفته باشد، بلکه خواسته است مردم در آن امور آزاد و مختار و اهل انتخاب باشند؛ با توجه به آن‌که میزان‌هاى کلى مشخص ارائه کرده است. بنابراین لازم است مرزها شناخته و تفکیک شود و در این میان مهم‌ترین موضوع، شناخت اصول کلّى عملى است؛ اصولى که پاسخگوى حرکت به سوى کمال و راهنماى عمل ایمانى است؛ و باید همه مرزها را پاس داشت تا به کمال رسید.

انتهای پیام/

کد خبر : 65745
تاريخ ثبت خبر : 25 فروردین 1397
ساعت بارگزاری خبر : 10:58
برچسب‌ها:, ,

دیدگاه شما

( الزامي ) (الزامي)